سرویس ورزش مشرق - بازیکنی که سال 93 به جمع بازیکنان بزرگسال استقلال اضافه شد حالا پس از گذشت قریب به سه فصل به یکی از مهره های تأثیر گذار این تیم تبدیل شده است. او در دیدار با سایپا 20 دقیقه بعد از ورود به میدان قفل دروازه حریف را گشود تا خیال هواداران استقلال را راحت کند.
سید محسن کریمی در گفت و گو با مشرق، خودمانی تر از همیشه که با روزنامه ها یا سایتها و خبرگزاری ها حرف می زند، صحبت کرد و از خصوصیت های اخلاقی و آمال و آرزوهای قلبی اش در دین و دنیا گفت.
متن کامل این گفت و گو در ادامه می آید:
*با گلی که در دیدار با سایپا زدی بازگشت پرفروغی داشتی؟
- شکر خدا فصل پیش با کمک و راهنمایی های پرویز مظلومی سال خوبی را پشت سرگذاشتم و توانستم آنقدر خوب ظاهر شوم که کی روش هم مرا به تیم ملی دعوت کند ولی از آنجا که شاید خواست خدا نبود مصدومیتی سبب شد تا از اردو خط بخورم و بعد از آن هم باز مصدومیت ها ادامه داشت تا این فصل را هم با شرایط خوبی آغاز نکنم.
* روحیه ات که مصدوم نیست؟
- مگر می شود به خدا توکل کنید و روحیه تان خراب باشد. هرچقدر هم که آسیب ببینم دوباره با قدرت تر برمی گردم.
* این چند هفته کجا بودی؟
- بعد از تعطیلات اول لیگ که با ماشین سازی بازی داشتیم می توانستم بازی کنم ولی کادر فنی صلاح ندانست بازی کنم و من هم تابع کادر هستم.
* رابطه ات با منصوریان به خوبی رابطه ات با مظلومی هست؟
- صددرصد! عالی است. علی آقا با بداخلاق ها رفیق است چه برسد به من که با همه تیم مثل داداش هستم.
* پس خودت را بیشتر برای خوانندگان مشرق معرفی می کنی؟
- سید محسن کریمی کیاسری هستم و 29 شهریور سال 1373 در روستای کیاسر در نزدیکی ساری به دنیا آمدم.
* چند خواهر و برادر هستید؟
- یک خواهر و یک برادر دارم که در مازندران زندگی می کنند.
* فرزند چندمی؟
- بچه آخر خانواده هستم و از چند سال قبل برای رسیدن به آرزوهایم در فوتبال شهر و محل سکونتم را ترک کردم.
* آرزویت چیست؟
- اینکه بتوانم روزی در فوتبال اروپا توپ بزنم.
* آن روز را چه زمانی می بینی؟
- همین امسال ! ... یکی از دوستان نزدیکم که میلاد محمدی و در تیم راه آهن بازی می کرد راهی اروپا شد و در تیم "ترک گروژنی" روسیه مشغول شده است. وقتی دوست صمیمی ام که در نیروی زمینی با او هم تیمی بودم و از یک تیم تهرانی غیر استقلال و پرسپولیس توانسته به اروپا برود چرا من نتوانم بروم؟
* بعد از نمازت برای این خواسته دعا می کنی؟
- همیشه اولین دعای من در ابتدای هر مناجاتی فرج آقا امام زمان (عج) است و اول سال هم هنگام تحویل سال نو همین دعا را کردم و البته دعای بعدی ام سلامتی خانواده ام است. این دعا (بازی در اروپا) برای دل خودم است که اگر خدا صلاح بداند و تلاشم را ببیند، کمکم کند و من هم تلاشم را انجام بدهم تا بتوانم امسال راهی اروپا شوم.
* خانواده مذهبی داری؟
- بله... من در خانواده ای مذهبی چشم به دنیا گشودم که این را هم از موهبت های خداوند می دانم و از این بابت خیلی خوشحالم چون با کمک خداوند و ائمه اطهار تا اینجا به هرچه خواسته ام رسیده ام.
* اهل موسیقی و کنسرت هم هستی؟
- نه زیاد. من بیشتر قرآن گوش می کنم.
* کمتر می توان بین هم سن و سالهای تو در اوج جوانی افرادی با چنین روحیاتی را پیدا کرد. این کار به تو انرژی خاصی هم می دهد؟
- البته که می دهد. آرامشی که از شنیدن قرآن بدست می آورم را با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسه کنم.
* گفتی متولد شمال هستی... با این حساب حتما مثل خیلی از مازندرانی ها اهل کشتی بودی؟
- خیر! اصلا کشتی کار نکرده ام و اصلا چیزی از این رشته نمی دانم...
* ...هیچ چیزی نمی دانی؟
- خیر...! من فقط از تماشای آن لذت می برم و اسم بارانداز و فتیله پیچ را هم شنیده ام. مسابقات المپیک و جهانی اش را هم نگاه می کنم که امسال هم یک مازندرانی به نام حسن یزدانی توانست کار بزرگی بکند و هم ما را خوشحال کرد. یکبار دیگر از طریق مشرق به حسن و خانواده اش تبریک می گویم. البته این را بگویم که درباره سایر رشته های ملی کشورم هم همین حس را دارم و از افتخار آفرینی قهرمانان مان خوشحال می شوم.
* ورزش مورد علاقه ات کنار فوتبال چیست؟
- شنا. به هر حال من بچه شمال هستم و شنا در خونم است.
* همه شناها را بلدی؟
- بله! شاید در حد قهرمانی نباشد ولی کرال را خوب بلد هستم
* در تهران با چه کسی زندگی می کنی؟
- با پدر و مادرم. به محض اینکه توانستم در استقلال جایگاه خوبی برای خودم پیدا کنم آنها را مجاب کردم تا به تهران بیایند و کنارم باشند. آنها هم به خاطر من و اینکه بتوانم پیشرفت کنم این کار را کردند و از آنها هم ممنونم که باعث پیشرفتم شدند.
* فقط به فوتبال فکر می کنی یا کار دیگری هم داری؟
- گاهی اوقات دانشکده هم می روم. من در رشته ادبیات تحصیل می کنم و برای اینکه فعلا مشمول نشوم تا به سربازی بروم درسم را ادامه می دهم. غیر از آن کار دیگری ندارم و یعنی اصلا وقت ندارم که کار دیگری انجام بدهم.
* به نظر خیلی گرفتار هستی؟
- فقط این را بگویم پارسال که برادرزاده ام سید حسین به دنیا آمده بود تا ایام عید نوروز نتوانسته بودم او راببینم و حدود 7 ماهه بود که او را برای اولین بار از نزدیک دیدم و برادرزاده ام را در آغوش گرفتم. علتش هم حضور همزمانم در اردوهای تیم فوتبال امید بود که همیشه مرا درگیر فوتبال نگه می داشت و تا آن تمام می شد باید در اردوی استقلال شرکت می کردم.
* خواهرزاده هم داری؟
- حنانه خانم 7 ساله هم تنها خواهرزاده ام است.
* یادت هست اولین دستمزدی که گرفتی چقدر بود؟
- من تا قبل از اینکه سراغ فوتبال بیایم اصلا کار نمی کردم و برای همین هم اولین حقوقم پول قراردادم بود که با تیم جوانان استقلال بستم و 5 میلیون تومان بود ولی فقط 700 هزارتومانش را توانستم بگیرم! خیلی خوشحال بودم و از اینکه توانسته بودم از کاری که آن را عاشقانه دوست دارم پول درآورم خیلی حس خوبی داشتم.
* اهل مد و لباس های آنچنانی هم هستی؟
- خیر من اصلا اهل تجمل گرایی نیستم و بیشتر اوقات مرا با گرمکن ورزشی استقلال می بینید.
* چرا؟ دوست نداری پول هایت را خرج کنی یا دلیل دیگری دارد؟
- خب من فکر می کنم ساده زندگی کردن که سیره پیامبران است بهترین روش برای من باشد. من همه هم و غمم را بر این اساس گذاشته ام که بتوانم برای پیشرفتم در استقلال موفق باشم و دراین مسیر اصطلاحا خواب و خوراک را بر خودم حرام کرده ام تا هر چه زودتر به آروزهایم برسم.
* یعنی خسیس نیستی؟
- تا به حال نشنیده ام که مازندرانی خسیس باشد. همه ما تا به یاد داریم همیشه در خانه های مان باز بوده و رفت و آمد بین دوستان و اقوام و همسایه ها از ویژگی های ما شمالی هاست. این موضوع ربطی به خساست ندارد. خودم اهل این کارها نیستم و معتقدم برند پوشیدن و به رو بودن در لباس و کفش باعث پیشرفت من نمی شود. خوبی در خوب بودن است و این هم به خود انسان مربوط است. اگر شما برند بپوشید و خوش تیپ باشید ولی دل یک انسان را بشکنید یا حتی یک حیوان را آزار بدهید هیچ ارزش انسانی ندارید. همیشه وضعیت ظاهری ام مرتب است و لباس هایم تمیز هستند. سعی هم می کنم که به مردم لبخند بزنم. فکر می کنم این برای بندگی خداوند از هر کاری مهمتر باشد.
* اما خیلی از جوانان دوست دارند لباس شان رنگ و مدل روز باشد؟
- خیلی هم خوب است. من که برای دیگران نمی توانم تصمیم بگیرم. من درباره خودم حرف زدم. هر انسانی دیدگاه های خودش را دارد و من هم سادگی و ساده زیستی را می پسندم.
* اهل مطالعه هم هستی؟
- بله. داستان های قرآنی و زندگی پیامبران را می خوانم. بیشتر به کتاب هایی که به سرگذشت ائمه اطهار اختصاص دارد علاقه دارم و در کنار آنها کتب ورزشی را هم می خوانم.
* آرزوی فوتبالی ات چیست؟
- همان که گفتم. دوست دارم به فوتبال اروپا بروم و آنجا بازی کنم. البته قبلش در لیگ امسال با استقلال قهرمان شوم که عالی می شود.
* آرزوی قلبی ات؟
- فرج آقا امام زمان(عج) و سلامتی خودم و خانواده ام. اینکه مردم ایران همیشه سربلند و موفق باشند.
* حرف پایانی؟
- یکی از اتفاقات مهم در این فصل صبر و حمایت کم نظیر هواداران استقلال در ابتدای فصل از ما بود. متأسفانه نشد طبق انتظارات نتیجه بگیریم ولی هواداران مان حتی یک بار هم دست از حمایت نکشیدند و کمک کردند تا استقلال آرام آرام به این روزهای خوب برسد. جا دارد تا به سهم خودم به عنوان یک عضو کوچک از تیم استقلال از همه آنها تشکر کنم. امیدوارم در پایان این فصل بتوانیم پاسخ مطلوبی به این اقدام کم سابقه شان بدهیم.